OK
farhangohonar-ir

زندگینامه: دکتر شاهین فرهت (1326)

اموزشگاه موسیقی در کرج

شاهین فرهت (متولد ۷ فروردین ۱۳۲۶ در تهران) آهنگساز ایرانی است وی استاد و مدیر سابق گروه موسیقی دانشگاه تهران است .

شاهین فرهت فرزند غلامعلی فرهت است که خود از شاگردان درویش خان بود و تارمی‌نواخت . وی از پنج سالگی فراگیری موسیقی را آغاز کرد و از سیزده سالگی پیانو نواخت .

شاهین پس از این که در مقطع کارشناسی رشتهٔ موسیقی از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد، برای ادامهٔ تحصیل به آمریکا رفت. او از دانشگاه نیویورک در مقطع کارشناسی ارشد آهنگسازی مدرک گرفت و فرایگیری آهنگسازی را در کلاس‌های آهنگساز مطرح آمریکایی «ازرا لدرمن» ادامه داد. پس از آن وی به دانشگاه استراسبورگ فرانسه رفت و در رشتهٔ آهنگسازی دکترا گرفت. تز دکترای او پیرامون آثار آهنگسازان ایرانی بود . فرهت از سال ۱۳۵۵ در گروه موسیقی دانشگاه تهران تدریس می‌کند. وی هم‌چنین دوره‌ای مدرس موسیقی ایران در سوئد بوده و استاد آکادمی موسیقی این کشور در رشته آهنگسازی است .

فرهت تا کنون بیش از هشتاد اثر موسیقی در فرم‌های مختلف ساخته است که شامل سمفونی‌ها، کوارتت‌ها و کنسرتوها و چند قطعهٔ دیگر است

سمفونی‌ها

فرهت تا کنون ۱۲ سمفونی به شرح زیر ساخته است :

  • سمفونی شماره یک: خیام
  • سمفونی شماره دو
  • سمفونی شماره سه
  • سمفونی شماره چهار
  • سمفونی شماره پنج: ایرانی
  • سمفونی شماره شش: دماوند
  • سمفونی شماره هفت: ایران
  • سمفونی شماره هشت: امام رضا (ع)
  • سمفونی شماره نه: خلیج فارس
  • سمفونی شماره ده: ایثار
  • سمفونی شماره یازده: پیامبر (ص)
  • سمفونی شماره دوازده: تهران

 
مصاحبه قدیمی دکتر شاهین فرهت و رامتین اسکروچی در مورد رشته آهنگسازی

استاد رامتین اسکروچی که از برترین اساتید موسیقی در اموزشگاههای موسیقی کرج می باشند از شاگردان برتر استاد شاهین فرهت بوده اند که با بهره گیری از علم ایشان به تدریس پیانو در کرج میپردازند.

پرونده گفت وگو با شاهین فرهت

 

سبک اهنگ سازی استاد را می توان سبک موسیقی دانی دانست که بادرنظر گرفتن شیوه وسبک کار شوئنبرگ وبدون حذف لیریسم وملودی کار می کند.

اودریکسال باقی مانده به انقلاب علاوه بر تصنیف کارهای مختلف ، تدریس در دانشکده موسیقی دانشگاه تهران را برعهده گرفت.تا قبل ازوقوع انقلاب فرهنگی درسال1359فرهت درزمانی که محمدرضا لطیفی ریاست دانشکده هنرهای زیبا را بر عهده داشت ،ریس گروه موسیقی این دانشکده بود.

درسالهای 1358و1359اثارمتعددی را تصنیف نمودازجمله؛  سونات پیانوشماره 1،کانتات شماره2برای اوازوارکستر روی شعرحافظ،الژی (مرثیه) برای ارکستر،کوارتت زهی شماره 1و2.

بعدازانقلاب فرهنگی وپس ازشکل گیری واحد موسیقی حوزه هنری به تدریس مبانی موسیقی،ترجمه کتب فرم، هارمونی ،اشنایی باموسیقی وفلسفه موسیقی دراین مرکز پرداخت.

در سال61 به همراه برادرش به تاسیس موسسه فرهنگی پرداخت ازجمله اثار این موسسه مجموعه ای تحت عنوان(اشنایی باموسیقی کلاسیک غرب)به نویسندگی استاد شاهین فرهت می باشد.

وی درسال 1367 به سوئد سفر کردوپس ازسال1370شروع به تدریس واحدهای درسی موسیقی درسوئد نمود.

اودرسال 1381عضوشورای عالی موسیقی وعضوهیئت تحریریه ماهنامه موسیقی مقام بود وی بیشتر بخاطر سمفونی هایش در میان اهل فرهنگ وهنر شناخته شده ازجمله؛سمفونی3،سمفونی4، سمفونی5(ایرانی)،سمفونی6(دماوند)،سمفونی7(بهزاد)،...ودرنهایت اخرین سمفونی او موسوم به16که به پسرعمویش هرمزتقدیم شده است.

گفت وگوی اختصاصی

ایاکیفیت نظام دانشگاهی امروز را می توان باسالهای پیش ازانقلاب مقایسه کرد؟وقتی دانشگاه هابسته بود برای بازگشایی تمامی رشته ها،جلساتی تشکیل میشدکه بایدلزوم خودش را برای جامعه ثابت می کرد.دران دوره برای اینکه به موسیقی ایرانی بیشترتوجه شودلازم گردید تابرخی از دروس را باکمک اساتیدواعضای کمسیون تحت عناوینی انتخاب کنیم که جنبه عمومی داشته باشد مثل  ؛انسان،موسیقی،طبیعت؛که دران درس بتوان به سویه های مختلف موسیقی ازجمله فرم،انالیز، هارمونی و...پرداخت.شاید دو سال اول توجه بیشتری به موسیقی سنتی شدولی اینگونه نبود که موسیقی کلاسیک حذف شده باشد.اکنون دردانشگاه تهران بهترین استادان تدریس می کنندوحتی چندمدرس خارجی داریم وبهترازسالهای قبل انقلاب شده است چ.نکه الان مقطع فوق لیسانس وشاخه های مختلفی دراین رشته داریم که قبل از انقلاب نداشتیم.اکنون خیلی به اهنگ سازی ونوازندگی تکیه می کنیم که ازسطح کیفی بالایی برخورداراست.

ایادانشگاه تهران بادانشگاه هنرنیز تعاملی دارد؟

تا انجایی که من می دانم خیر

ایا تمایلی هم برای همکاری وتعامل وجودندارد؟

بلی، مادرکنکورها باهمدیگر هستیم.برخی ازاساتیدازاینجا به دانشگاه هنر میروند وبرخی هم ازانجا به دانشگاه تهران می ایند.

برای نمونه درجهت این تعامل ،ایاتاکنون برای اجرای گروه دانشجویان ومراودات هنری هریک ازدانشگاه ها دردانشگاه مقابل برنامه ریزی صورت گرفته؟

خیر اینگونه تعامل ها وجود ندارد

درگفت وگوبا هرمز فرهت ایشان اشاره داشتند که داریوش میوازاهنگ سازان شهیر فرانسه درمقام استاد اهنگ سازی ،الزامابه دانشجویان خود ژانرخاصی از موسیقی را تحمیل نمی کردوبه خواسته وسلیقه دانشجو بسیار توجه داشته است .شمانیزبه همین ویژگی درمورد استاد خودتان ،لدرمن اشاره کردید.امااین حق انتخاب ژانر موسیقی در میان دانشجویان دانشگاه های موسیقی ایران کمتروجودداردبطوریکه استادان ،سلیقه ونظرخودشان رابردانشجویان اعمال می کنندتا انجا که دانشجورا به سبک خودشان پرورش می دهندوعلایق وگرایشات دانشجویان رانادیده می گیرند .نظرشمادراین خصوص چیست؟

متاسفانه بسیارصحیح می گویید.این موضوع در دانشگاه تهران هم وجود دارد و به خصوص دانشجویان خیلی طالبند تزشان را به سبک مدرن بنویسند،البته اساتیدی هم داریم که اینطورنیستند ولی بایدبگویم خوددانشجویان هستند که می خواهند روزاول پایشان راازپله اول بگذارندپله اخر وکارهای مدرن انجام می دهند. اما بایددرنظر داشته باشید که نبایدکارشان خارج از استانداردهای جهانی باشد ،بالاخره این جادانشگاه است .این موضوع درکشورهای اروپایی هم وجوددارد ؛یعنی باوجودانکه استادانی وجوددارند که به تمایلات ورنگ ذهنی دانشجویان دقت می کنند ،ولی درنهایت ،این دانشجوست که تصمیم می گیردتزش راباچه استادی بگذراند،بطورمثال اگرکسی تمایل داشت به سبک هایدن کار کند نزدجان کیج نمی رفت .دریک اکادمی استادهای مختلف باسلایق گوناگون وجوددارد و دانشجو خودش انتخاب می کند.

شمادرمقام استاد اهنگ سازی بادانشجویانتان چگونه رفتار می کنید؟

اگرنخواهم ازجانب خودم جواب دهم وتوجه ام به شیوه اموزش اکادمی باشد ،من سعی می کنم به کسی که نزد من می اید  ان موسیقی راکه خودم دوست دارم تفهیم نمایم ،چون ان کسی که پیش من می ایدموسیقی من رادوست دارد ،اما نمی توانم اورا شبیه خودم کنم .البته اهنگ ساز دوست دارد که شاگردش  انطور فکر کند که خودش موسیقی می نویسد .ولی در عین حال اصالت رانبایدازدست بدهد .پس از2سالی که نزدلودرمن کار کردم  وی به من گفت دیگر نیاز نیست پیش من بیایی  چون اگربیشترنزدمن باشی به صورت ناخوداگاه من روی تو تاثیر می گذارم .

دردوره تحصیل شمادرامریکا ،ایاموسیقی های قرن بیستمی همچون اتونال ،سریال،پست سریال،اوانگارد،اکسپکترال و... راتعقیب می کردید؟

بله، اینها جزو دروسمان بود .مااز شوئنبرگ شروع کردیم وکارهای(پی یر هانری)فرانسوی وبسیاری اهنگ سازان دیگر وحتی جان کیج راپی می گرفتیم ومی شنیدیم.

ایا شخصا میل به این سبک ها داشتید که دراثارتان استفاده کنید؟

اثارشوئنبرگ را دوست دارم و به نظر من ازمهمترین اهنگ سازان قرون واعصار بوده وبه طور کلی اهنگ سازان مکتب وین مورد علاقه من هستند ولی از موسیقی شانس (اتفاقی )،الئوتوریک،یا اهنگ سازان مدرنی مانند لوئیچی نونو و... زیاد لذت نمی برم.

دانش اموختگان دانشگاه های ایران از حوزه های مطالعاتی خیلی دورند و وقتی با انان صحبت می کنیم مطرح می کنند که گرچه اساتید برحسب تکلیف ،موضوع تحقیقاتی به دانشجویان می دهندولی خودشان موضوع تحقیقاتی را جدی نمی گیرندو برای مطالعه ان وقتی نمی گذارند وبابی حوصلگی سرهم بندی می کنند.بنابراین دانشجو هم موضوع راجدی نمی گیرد .بی جهت نیست که سطح علمی مقالات دانشجویان ایران پایین بوده ودرسطح جهان قابل طرح نیستند.با توجه به اینکه شما سالها ریاست گروه موسیقی دانشگاه تهران رابر عهده داشتید،ارزیابی شمادراین خصوص چیست؟

نوشتن تز  فارغ تحصیلی لیسانس تا10-12 سال پیش مانندبسیاری از دانشگاه های دیگر دنیاموردنیازنبود ولی ما بررسی کردیم ودیدیم چون مطالب مکتوب درمورد موسیقی درایران خیلی کم داریم بنابراین ضرری محسوب نمی شد .حتی من درنیویورک که تحصیل می کردم دانشجوبایدبه عنوان تکالیف درسی ،مقاله ای را ارائه می داد.امروز دردانشگاه تهراناین موضوع نه به خاطر اینکه ماخواسته ایم بلکه بخاطر کوشا بودن خوددانشجویان این موضوع بهتر شده  وانان مقالات بسیارعلمی به صورت مدلل وارجاع به منابع مختلف ارائه می دهند ، چون این کاررادوست دارند. الان بسیاری از دانشگاه های دنیا رتبه مارا قبول دارند وخیلی از فارغ تحصیلان دانشگاه تهران برای ادامه تحصیل به خارج ازایران رفتند ودربهترین دانشگاه ها قبول شدند.اگرتحقیق کنید متوجه می شوید که مقام دانشگاه تهران درتمامی رشته ها نسبت به چندسال پیش بالاتر رفته است.

همانگونه که اطلاع دارید ،اعضای هیئت علمی واساتیددانشگاه درهرسال التزام به  ارائه مقالات علمی می باشند تارکود علمی صورت نگیرد .اما به نظر می رسد که اساتید دراین راستا کوشا نیستند وارائه مقالات علمی را جدی نمی گیرند .ابتدااز خود این سوال راطرح می کنم که ایامقاله ای برای این منظور ارائه می دهید؟

بله ،تحقیقات من اهنگ سازی است ومن توانستم کاری بکنم که ارائه اثر اهنگ سازی که ازمقاله نوشتن نیز مشکل تر است را به عنوان مقاله علمی بپذیرند .من با ارائه سمفونی هایم توانستم ازاستادیاری به استادی ارتقاء پیداکنم.

ایاتصنیف به جای مقاله علمی مورد پذیرش دانشگاه واقع شد؟

بله چون خیلی مهم است.درخارج ازکشورهم اینگونه است.کسی که در رشته اهنگ سازی فارغ تحصیل می شود بایدیک قطعه موسیقی ارائه دهد.

عرض بنده التزام به ارائه مقالات علمی توسط اعضا علمی واساتید دانشگاست ونه دانشجویان؟

من قبلا مقاله هم داده ام ولی کاراهنگ سازی به مراتب ازنوشتن مقاله مشکل تر است.

شما حوزه ی اهنگ سازی تان را به 3دوره تقسیم کردید لطفادر مورد ان توضیح دهید؟

کارهای قبل انقلاب نربوط به زمانی است که هنوز فارغ تحصیل نشده وومانندهمه بدنبال تجربه بودم بنابراین موسیقی های ان دوره از جهات هارمونی خیلی مدرن تر از کارهای امروزی ام صدا می دادندو سعی می کردم تا موسیقی ایرانی را با یک سری هارمونی که ابداع خودم بود ادغام کنم وبیشتردیسونانس بود. امروز به سبک ان زمان کار نمی کنم .هارمونی که من از ان زمان تاکنون استفاده می کردم مبتنی بر موسیقی کلاسیک است به علاوه صداهایی که خودم اضافه می کنم که هارمونی شخصی خودم به حساب می اید.این شیوه به مرور زمان پخته شد ، بنابراین موسیقی ام دردوره اول اکسپریمنتال (تجربی) است، ولی اثاری چون ؛ سمفونی 1(خیام)،کنسرتو شماره 2،کانتات حافظ،اثارپیانویی.در دوره دوم امدم هارمونی وزبان ملودیک خودم را با موسیقی فولکلور ایران تلفیق کردم  که محصولش سمفونی 3( ایرانی)، 4و5 است.من ازسمفونی6 به بعددرکارخودم ثابت شدم وسبکم شناخته شد واین موضوع راهرمز فرهت نیز تائید کرده است .من از سمفونی 6 تاکنون مدرنیته خودم را دارم وسبکم بارعایت کامل فرم کلاسیک ،ملودیک تر شده است.

مدرنیته ای که شما اشاره می کنید ازباب صداست یا از بابت فرم؟ازحیث هارمونی هم که چیزی تحت عنوان هارمونی مدرن تعریف نشده چرا که درقرن بیستم تمامی قواعد هارمونی شکسته شده است / ازسویی شماعنوان می کنید مقید به فرم سبک کلاسیک هستید.بنابراین چگونه این مدرنیته نمود دارد؟

جواب شما ساده است.درست است فرمی که من استفاده نی کنم کلاسیک بوده اما مطالبی که در ان می اورم نو است ؛ممکن است در اکسپوزیسیونی که بکار می برم چندین تم وجود داشته باشد یادر دولپمانی که می اورم تمامی مصالح لاهم برخورد بکنند وهیجان خاصی ایجاد کنند .ولی هارمونی من هارمونی نویی است  .درسته که کلاسیسم در ان نمود دارد  ولی هارمونی شخصی است .ارکستراسیون من کاملا شخصی است  و هر کس چندثانیه موسیقی من رابشنود بلافاصله می گوید موسیقی شاهین فرهت است.

ایا اساسا شما قادر به طبقه بندی دوره ها  و سبک های هنری مانند باروک ،کلاسیک،رومانتیک، نوروماتیک و...هستید؟بله

روحیه شخصی شما به کدامیک از این دوره ها منطبق است؟

سبک من به دنبال پست رومانتیک ها مثل مالر،بروکنر،وحتی شوئنبرگ قرار می گیردکه البته با نفس ایرانی من قاطی شده است.ارکستراسیون من بعضی جاها به مالر و بعضی وقت ها به؛ میاسکوفسکی ؛ اهنگساز مدرن روسی شبیه می شود بدون اینکه بخواهم تقلیدکنم.

به باخ هم تعلقی دارید؟

به باخ تعلق دارم ولی کمتر از بتهوون.یه هایدن وبتهوون بیشتر علاقه دارم.وبرای من بتهوون بزرگترین اهنگساز است .

بنابراین به نظر می رسد تعلق شما به سمفونی از علاقه تان به هایدن وبتهوون ناشی می شود؟

بله هایدن پدر سمفونی درموسیقی است وبتهوون ازمهمترین اهنگسازان دوره کلاسیک است.

شمادربسیاری از گفتگوهایتان اشاره کردید که اعتقادی به موسیقی برنامه ای باروایت موضوع یاداستان ندارید وبارهاصاحتا تاکیدداشتیدکه به موسیقی مطلق اعتقاددارید.

این درحالیست که میان اعتقادشماونام گذاری برخی از اثارتان تناقض وجوددارد.ایا قصدتان از نامگذاری این بود این بودکه تلویحا توجه شنوندگان رابه این موضوع جلب کنیدکه درزمان خلق اثر به موضوع مرتبط با نام اثرفکر می کردید ؟اگر اینگونه باشد ، دراین صورت موسیقی شماساختار برنامه ای به خودمی گیرد .مانندسمفونی دماوند که یکایک موومان های ان نامگذاری شده اند؟

چون واقعا برنامه ایست .

باتوجه به اعتقادشماکه موسیقی قابلیت روایت داستان یا موضوعی راندارد این راچگونه توجیه می کنید؟

قابلیت روایت داردو هرموسیقی برنامه ای ،مطلق هم هست وبصورت خیلی گسترده این کار را انجام می دهد.بطورمثال اگرشماندانیدکه در قسمت اول دماوند من صعودذهنی می کنم ویاقسمت اخرطوفانی بر قله ی دماوند است ،متوجه منظورمن نمی شوید.درسمفونی پاستورال بتهوون نیز اینگونه است وخود بتهون تک تک موومان هارا شرح می دهد که اگرشماانها راندانید موسیقی طوفان را فقط یک موسیقی هیجان انگیزبه حساب می اورید.البته درست است که موسیقی کلا تجریدی ترین هنرهاست ولی بعضی اوقات ، اهنگ سازبه یک موضوعی فکر می کند .من هم ازدوران بچگی خیلی دوست داشتم درمدح دماوند چیزی بنویسم .

بااین حال فکرمی کنید باتوجه به ایده ای داشتید به جای نام گذاری می توانستید شماره گذاری کنید ویا مطرح کنیدباالهام یا یادی از کوه دماوند ؟

شایدبهترمی شد.به هرحال بسیاری ازسمفونی های بزرگ دنیا هم نامگذاری شده اند .سمفونی3بتهوون،اروئیکا نام دارد.سمفونی6پاستورال نام دارد.

خب این تفکر حاکی ازتفکررمانتیسیسم بوده واین موضوع نشان دهنده تعلق روحی شما به این سبک ازموسیقی است؟

دقیقادرست است .البته یاداوری کنم که یکی از دلایل نامگذاری بخاطر علاقه ناشرین موسیقی نیز است .یا سمفونی پیامبر(ص)وامام رضا (ع)باسفارشی باهمین نام بود  که من هم خیلی استقبال کردم .

 

یاسمفونی شهید

این عنوان رامن نگذاشتم ،ولی تاکیدکرده بودم که این سمفونی را تقدیم می کنم به تمامی افرادی که جانشان درراه ایران وارمان هایشان ازدست داده اند .به نظرمن لغت شهیدبرای سمفونی قشنگ نیست واین عنوان گذاری برای  این سمفونی موردتائیدمن نبود.

سمفونی های ایران وبهزاد،فردوسی نیز سفارشی بودند؟

خیر،بجزسمفونی پیامبر (ص)هیچ اثری به من سفارش داده نشد ،ولی حمایت کردند.من خودم رابرای سمفونی پیامبر (ص) مسئول می دانستم چون پیامبربزرگ اسلام است وتم وموسیقی که ساختم فکر می کنم ازموسیقی  فیلم محمدرسول الله بهتر ازاب درامد.

شما در گفتگویی که با سایر رسانه ها داشتید ،تاکیدبسیار براثارسمفونیکتان بوده است وازاثار مجلسی تان هیچ صحبتی نیست .ایابه این دلیل است که چون سمفونی ، فرمی ارکسترال وپرطمطراق بوده از انها این همه نام برده می شود؟

خیر دلیل اول این است که وقت زیادی برروی این سمفونی ها صرف کردم که اجراهایشان مستلزم صرف هزینه های بالاست وخیلی ازارگان هاکمک می کنند ،ضمن انکه کوارتت های دکتر هرمز فرهت هم در حال ضبط وانتشاراست ودرهمین خصوص بعداز اتمام سمفونی17 قصددارم بیشتربه اثار غیرسمفونیکم توجه کنم .اساسا اجرای اثار مجلسی اسان تر وخیالم از بابت ان جمع تراست.امادر مورد اثاری که برای ارکستر بزرگ سمفونیک نوشته شده بدلیل انکه ارکستر سمفونی ایران نمی تواند انها را اجرا کند ویا اگر اجرانماید بخوبی کشورهای خارجی نیست ، دلم شور می زند.

چرا توجه تان اینقدر به ساخت سمفونی معطوف شده است؟

برای اینکه کسی دررپرتوار موسیقی کلاسیک اینقدر سمفونی نساخته است و هیچ وقت هم تشویق نشدم .بجای اینکه کسی بیاد وتشکر کند که کار خوبی صورت گرفته است ولی این ازلطف ایرانی هاست که حتی همکارانم به من محبت ندارند گرچه درکوچه وبازار مورد توجه قرار می گیرم .همین شمادوست گرامی ، به جای اینکه بیایید وتشکرکنید که درعوض کارهای دیگر ،من نشستم ودست به خلق این اثار زدم که ماندگار می مانند، باز هم حرف بعضی ازهمکاران من را می زنید وبجای تشویق به نوعی می پرسیدچرا؟متاسفانه شماهم مانند بقیه فکر می کنید.

باتوجه به اینکه فرم سمفونی با ساختار کلاسیک ان حتی در مبدا ان منسوخ شده است ،ضرورت خلق سمفونی به فرم کلاسیک ان در این دوره چیست؟

شما بامن داریدغیر هنری صحبت می کنید  .ضرورت را قلب من تعیین می کند .شما نباید این رابپرسید ،گرچه سخن شما بسیار تکراری وکلیشه ای شده است .

این پرسش بدین جهت صورت گرفت که نظر شمارا پیرامون ضرورت خلق اثاری که ساختاری متعلق به چندین دهه گذشته دارد و نسبت به هنر امروز منسوخ شده محسوب می شود بدانیم ؟

ضرورت شیر پاستوریزه وپنیر است ، نه اینکه به یک اهنگساز که تمام عمرش را صرف خدمت به موسیقی کرده است بگویند ضرورت تصنیف این اثار چه بوده است .ضرورت، قلب واحساس من بوده است.

ایکه در پرسش قبلی جویا شدیم چرا دراین سالها به اثار غیر سمفونیک تان توجه نداشته اید به همین دلیل است ؟

در این صورت شما می توانستید بپرسید که چرا من به اثار اوازی روی ادبیات ایران نپرداختم ؟مثل این می ماند که چرا جوزپه وردی سمفونی نساخته وقریب به شصت اپرا ساخته است ،خب لابداینطوری دوست داشته ؛یا چرا برامس به عنوان یک اهنگ ساز بزرگ اپراننوشته است.

شما ازوردی وبرامس نام بردید که هریک از انان متناسب با زمان خودشان دست به خلق اثار اپرایی یاسمفونی می زدند .حال این پرسش پیش می اید که شمابه عنوان اهنگساز به چه میزان خودرامقیدمی دانید که با زمانه خودتان پیش بروید ؟

من بازمان خودم کار کردم .باید بگویم من به سمفونی ارادت وعلاقه داشتم با این احتساب که می دانستم مجازات نمی شوم .چیز عجیبی ست که همه ناراحتند من سمفونی می نویسم .جالب است که بدانید روس ها سنت نوشتن سمفونی را نگه داشته اند ،هرچند درغرب روی همه چیز خط بطلان کشیدند.

ایا ازمنظر تقدم وتاخر می توان به این موضوع نگاه کرد که با توجه به قدمت کم موسیقی کلاسیک وسمفونیک در ایران نسبت به اروپا ،شمانیازدیده اید اثار سمفونیک را به رپرتوار موسیقی کلاسیک اروپایی در ایران اضافه کنید؟

من اصلا به این موضوعات توجه ای نداشتم .من وقتی اهنگ سازی می کنم نه به تاریخ ونه به اجتماع توجه دارم ،من عاشق موسیقی ام وتحصیلاتم نیز موسیقی بوده وخدائند رفاهی نسبی به من داده تا بتوانم متمرکز روی موسیقی کار کنم .من فقط روزی 2ساعت موسیقی گوش می کنم وبه ضرورت اجتماع کاری ندارم.

ازمیان اثار سمفونی که خلق کردید کدام را شخصی تر وقابل دفاع می دانید؟

اینها مانند بچه های ادم می مانند.

در گفتگویی اشاره کرده بودید که به سمفونی دماوند بخاطر حس نوستالژیکی که از دوران کودکی نسبت به ان داشته اید تعلق بیشتری دارید؟

بله اما سمفونی پیامبر (ص)، سمفونی امام رضا (ع)،سمفونی 10 راهم خیلی دوست دارم .سمفونی 16 رانیز که به هرمزفرهت تقدیم کرده ام خیلی دوست دارم ونقطه اوج اثار خودم می دانم .

ایا برای نگارش سمفونی اول (خیام)مبنی بررباعیات خیام دغدغه ای نیز در شرقی بودن اثر داشته اید؟

این اثر نسبت به دیگر اهنگسازان ایرانی که غربی تر می نوشتند اتفاقا شرقی تر صدا    می دهدببینیدیک شیوه سنتی در  خواندن شعر واواز بین شنوندگان ایرانی رایج بوده که اگر کسی ازاین حالت خارج بشود نزداین شنوندگان نامانوس است و به نظر می رسد که ایرانی صدا نمی دهد .دراواز ایرانی مرسوم است که یک شعر مشخص از یک شاعر توسط چندین خواننده  در مایه های متفاوتی ،مثلا ماهور،دشتی،افشاری،و...اجراشودوکسی ازانها نمی پرسدکه این شعر چهمفهومی را قرار است برساندکه اینقدرباحالتهای مختلفی اجرامی کنید ؛ایادراماتیک است ؟تراژیک است ؟ایاشاداست.

   

 سابقه این دست استفاده از اشعار کلاسیک ایرانی در ژانرموسیقی ارکسترال ایرانی وجوددارد؛برای نمونه ،می توان به اپرای ؛خسرووشیرین؛به اهنگسازی حسین دهلوی اشاره نمود که به نظر می رسد در این اثرشعر وموسیقی باهم منطبق ترند واحتمال می رودسابقه اموزش موسیقایی حسین دهلوی نزدپدرش واستادصبا بوده باشد کلا تعلق خاطر بیشترایشان به موسیقی ایرانی.

متاسفانه این اثر رانشنیدم .بایدبگویم من به نسبت اهنگسازان مدرن تر ایرانی ،اهنگساز کلاسیک تری محسوب می شوم که پایبند فرم وملودی هستم .درهرصورت اهنگسازازاداست که هرطور دوست دارد موسیقی بنویسد واگرقرارباشدمن هم مثل همه ،سیلاب های شعرفارسی را رعایت کنم که موسیقی من هم مثل موسیقی دیگران می شود.

  

 پس ازاجرای سمفونی های خیام وکانتات حافظ (به خوانندگی زنده یادحسین سرشار)دو واکنش عمده ازدوگرایش مختلف نسبت به این اثر صورت گرفت ؛یکی ازسوی مرحوم برومند بعنوان نماینده سنت گرایان که محمدرضاشجریان درخاطراتی ذکر کردند که مرحوم برومند باشنیدن این اثر بسیار برافروخته شده بودند.

من متاسفم که یک خواننده حرفه ای نسبت به اقای سرشار این قدر کم لطفی کنند وتعبیرزشتی برای صدای او به کار ببرند.مگرکسی اگرچهچهه نزندخواننده خوبی نیست؟درصورتی که سرشارخواننده بزرگی بود که شناخته نشد.

گرایش دوم از سوی برخی فعالان موسیقی کلاسیک صورت گرفت ؛مانند نقدی که ازاقای دکتر امیر اشرف اریان پور پیرامون سمفونی خیام دزمجله رودکی درهمان دوره چاپ شد واکنش شما چگونه بود؟

هر کسی که کارهای من راگوش کند از اوممنونم و خیلی هم خوشحال می شوم که اثارم را نقد کند ،حتی اگربدبگوید .دراین مملکت همه چیز برعکس است ،همه ناراحتند که چرامن سمفونی می سازم ،خب اگرمی توانید شماهم بسازید،من که فضای کسی را تنگ نکرده ام.

شمادرسمفونی ایرانی،ازعناصر موسیقی دستگاهی و بخشی ازرنگ درویش خان استفاده کردید .ایاشماالگویی از قسمت هایی از ؛تابلوی ایرانی؛ساخته حشمت سنجری را برای این منظوردر نظر داشتید؟

اثرسنجری شبیه رنگ بیات اصفهان تحت تاثیر درویش خان است واصلا پارتیتور ان راندیده ام.

ایا برای اهنگسازی یک اثر برای سازهای غیر ایرانی ولی با روح ایرانی تنهابایدبا به کارگیری بستر صوتی موسیقی ایرانی مثل نظام موسیقی دستگاهی یا عناصر موسیقی فولکلور به این هدف دست پیدا کرد یاروش دیگری را می توان دنبال کرد؟

مهم عناصر دیگر است .ممکن است من درچند اثرم ازموسیقی دستگاهی وفولکلور استفاده کرده باشم وگرنه بقیه ان را از نکات ظریف اهنگ سازی بکار گرفتم.

این عناصر چیست؟

یکی شناخت است .شما وقتی به موسیقی خطه ای اشنا باشید ازان الهام می گیرید .برای مثال شما می توانید قطعه ای بسازید که بسیار شبیه قطعات محلی باشد  ولی تقلید وتکرار ان نباشد .این از شناخت حاصل می شود  ودوم الهام گرفتن است ؛شمامی توانید از چیزی الهام بگیرید بدون انکه بطور مستقیم از ملودی خاصی وام گرفته باشید و اینست که هویت یک اهنگساز رامی سازد .

 

در اهنگ سازی به مدرنیته ای که اشاره کردید ،ایا به ارائه ساختار جدید فرم هم نظری داشته اید یا بیشتر به فرم های سنتی علاقه دارید ؟

من عاشق فرم های سنتی ام ولی درکارهایم اگر لازم بوده از فرم ازادهم استفاده کرده ام نثل سمفونی خیام .من فرم سونات را خیلی دوست دارم چون مشابه زندگی انسان است اکسپوزیسیون  سونات،همان دوران جوانی بود که ارزوهارا مطرح می کند ودولپمانش تلاش انسان است تا به ارزوهایش دست یابد وبرگشت ان تمرین است وکدای سونات، پایان را ارائه می دهد.به نظر من این فرم غربی نیست بلکه از ویژگی زندگی انسان گرفته شده وکامل ترین فرمی است که بشر ایجاد کرده است.

شمادر اثارتان هیچ استفاده ای از فواصل ایرانی نکرده اید ایا اعتقادی به این نوع استفاده از فواصل در ارکستر ندارید ؟نمی گویم شدنی نیست ولی من دوست ندارم .

بنابراین اهنگسازی در برخی از دستگاه های ایرانی برایتان غیر مقدور می شود ؛مانند سه گاه

بله

دراثارتان از کدامیک از دستگاه ها بیشتر استفاده کرده اید؟

در سوئیت ایرانی تمام مدهایی که می توانستم استفاده کرده ؛قست اول با همایون شروع می شود وسپس حرکت به شور،ماهور،بیات اصفهان،چهارگاه و درنهایت رجعت به همایون رادارم.

در برخی اثارتان فضای ایرانی کم رنگ تر است دلیل خاصی داشته اید؟

دلیل خاصی نداشتم.بی پرده می توانم بگویم که من برای ساخت هر اثری بدون هیچ تقلایی کارکرده ام وهمیشه به صورت روان کار ساخته ام .به همین دلیل است که درمدت کوتاهی توانسته ام بیش از 90اثربسازم وجوششی پشت انها بوده واین اثار هیچ کدام مصنوعی نبوده   است.

ایابه نظرشما یک اهنگساز خوب نیاز دارد که بارشته های دیگر  فرهنگی وهنری مانند نقاشی ،ادبیات،سینماو...تعاملی داشته باشد؟

نه الزاما .من دوست دارم یک جلسه باشمادررابطه با ارتباط هنرها صحبت کنم.

 

 

 

گویا  طی سالیانی در سوئد تدریس نقاشی می کردیدوحس دوری از ایران شماراواداشت تاتصانیف قدیمی ایران را تنظیم کنید؟

بله ،اتفاقا تعدادی از تصانیف قدیم ایران را برای پیانو تنظیم کردم که بعدهادر فرهنگسرای نیاوران به مدت سه شب باهمکاری امیرصراف کنسرت دادیم .البته درنظردارم این اثارراباپیانیست دیگری دوباره اجراکنم.

ایاشمامانند لوریس چکناواریان ،احمد پژمان ، ویاحسین دهلوی تاکنون تلاشی برای اهنگسازی برای گروه ارکستر سازهای ایرانی داشته اید؟

خیر، البته حسین دهلوی رانباید دردسته بندی پژمان یا چکناواریان بیاورید وایشان نوع موسیقی متفاوتی دارند.

البته ایشان درحوزه موسیقی کلاسیک اثاری همچون اپراهای ؛خسرووشیرین؛و؛بیژن ومنیژه؛و؛ماناومانی ؛دارند.چراایشان را بعنوان اهنگساز کلاسیک به حساب نمی اورید؟

چون دهلوی اهنگسازی است که موسیقی اش مستقیما مبتنی بر موسیقی ردیف دستگاهی است و کارهایی چون بیژن ومنیژه هم باهمکاری کریستین داوید نوشته شده است که البته براساس استانداردهای موسیقی جهانی بوده ونمی توان ان را تنها به دهلوی منتسب کرد. اثارمستقل اوصددرصد مبتنی بر موسیقی ایرانی است ، برای نمونه ؛فانتزی برای سنتور وارکستر؛ که بسیار کار جالبی است.من متاسفم که کسی دنباله راه  دهلوی رانگرفت ،چون او یک اهنگساز تک است.

شمابه اثار حنانه نقدداشتید ،می توانید بیشتر توضیح دهید؟

من نقدی به حنانه ندارم.حنانه یک معلم ومحقق بسیارخوبی بود تایک اهنگساز .چندکاری که از ایشان شنیدم بعنوان یک ظرفیت اهنگسازی احساس نکردم.من در اهنگسازی تعارف ندارم هرکه می خواهد خوشش بیاید یا بدش بیاید.

در مورد هامونی ابداعی ایشان تحت عنوان هارمونی زوج اطلاعی دارید؟

هارمونی زوج معنی ندارد .شمامی توانید اصوات راهر طور که دوست دارید کنارهم بگذارید وکسی هم شمارا مجازات نمی کند ولی این دلیل نمی شود که تئوری بسازید. هارمونی یعنی فرد،درطبیعت هم اینگونه است.اینکه کسی تکلیف کند برای موسیقی ایرانی بایداین نوع هارمونی استفاده شود صحیح نیست ،هارمونی یک  مساله شخصی است.

 

به هرحال صدادهندگی اثار ایشان متفاوت تر از بقیه اهنگسازان ایرانی ست.

من چنداثرازایشان درژانرهای مختلف ازجمله فانتزی برای پیانو وارکستر ،موسیقی فیلم وموسیقی ایرانی دررادیوشنیدم که به نظرمن خوب صدانمی دهد.

جایگاه اثارموسیقیدانان ایرانی درعرصه جهانی راچگونه ارزیابی می کنید؟

متاسفانه ضعف مادر توزیع اثارمان درجهان است.در خارج ازایران می بینید خیلی ازکشورهایی که ازماسطح شان پایین تراست ،اثارشان در فروشگاه ها موجوداست درحالی که ایران بافرهنگ غنی ،هیچ اثاری ازان وجود ندارد.من هربار که به خارج می روم ازاثار خودم ودیگران به کتابخانه گوتنبرگ ودانشگاه ها می برم انان خیلی استقبال می کنند .من که کارم توزیع کالا نیست این وظیفه شرکتهای توزیع است .

متاسفانه غربیان اثار ایرانیان را حتی درحوزه اجرا، جدی نمی گیرند بجزاینکه خوداهنگسازمقیم انجاباشد ودرساختارسازمان های فرهنگی وهنری نفوذ داشته باشند؛مثل بهزادرنجبران که استاددانشگاه جولیارد نیویورک است وبه سفارش همانجا اثاری راساخته واجرا کرده است ،ولی اینکه ارکسترهای مختلف درجهان اثاری ازاهنگسازان ایرانی در رپرتوار اجرایی شان وجودداشته باشد متاسفانه به ندرت وجوددارد.

این کارراکسانی که در راس امورفرهنگی هستند ،دولتمردان ونهادهای فرهنگی دولتی بایدانجام دهند .ممکن است کمپانی ناکسوس ازقابلیت اهنگسازان ایرانی مطلع شود ومایل به انتشاراثارشان شود ولی چطور انها مطلع شوند.

ایاتاکنون خودتان برای انتشار اثارتان با این دست کمپانی ها تماس حاصل کردید ؟

تاحالا نه،ولی شایداین کاررابکنم.

طی سالیان اخیر برچسب سفارشی بودن کارهای ایرانی  یک ذهنیت بد وبار منفی دراذهان عمومی پیداکرده است. هرچندکه بامطالعه تاریخ موسیقی غرب می توان پی برد موسیقی کلاسیک به پشتوانه حمایت های دربار واشراف وحتی درحوزه موسیقی مذهبی باحمایت کلیسا رشدپیدانمود  که دراین راستا اکثراثار ماندگار بصورت سفارشی خلق گشته اند .مانند اثار باخ،هایدن و... حال سوال این است که ازمنظرشما  انچه که درزایش یک کار هنری علیرغم سفارشی بودن ان بایدمدنظرقرار گیرد چیست؟

سفارش ازمنظر من یعنی حمایت .سفارش دلیلی برخوبی یابدی اثرنمی تواند باشد.  ممکن است یک اثرسفارشی رابه یک اهنگساز ناشی بدهند  وکاربدی دربیایدویابرعکس  به اهنگسازخوبی بدهند وخوب دربیاید.همانطورکه اشاره کردید بسیاری از اثار بزرگ جهان برمبنای سفارش بودند.

انچه که مقوله سفارش رادراذهان عمومی بدنام کرده سمت وسو دادن سفارشات بوده وموضوعات مناسبتی دولتی است که گاها استفاده ابزاری ازان منظورشده وبه نظر می رسد سفارش دهندگان دولتی به مقوله هنری ان توجه ای ندارند .ایابه نظرشما سفارش باید حتما باتعیین موضوع ازجانب سفارش دهنده باشد ویااینکه می تواند فارغ ازهرگونه موضوع معینی تنها وتنها برای تهیه رپرتوار اجرای اثر هنری باشد؟

پذیرش سفارش روی یک عنوان خاص می تواند به میل خود اهنگساز صورت بگیرد ولی اینکه اذهان عمومی دید منفی نسبت به مقوله سفارشی دارد بیشترازناحیه افرادحرفه ای دامن زده می شود وانان دنبال یک برچسبی هستند تا ان رامنفی تلقی کنند برای نمونه به کارهای من برچسب سفارشی زدند که البته به غیراز دواثرم هیچ کدام ازاثارم سفارشی نبودند هرچند که سفارش ساخت دواثر پیامبر وخلیج فارس راباکمال میل پذیرفتم  ومفتخرم که این اثاررا نوشتم.اماهمکاران یک چیزراپیدامی کنندتاحرف بزنند  می گویند چراسمفونی می سازی ؟خب چه بسازم.اگربایدکنسرتو می ساختم که ساختم . درجلسه نقدسمفونی ام ازانها پرسیدم شما اثرم راشنیدید که می خواهید نقد کنید ؟گفتند نه،اما می خواهیم بدانیم چقدر پول گرفته اید  .خب ایا به این می گویند نقد.

شمادرسیاست گذاری های کلان موسیقی  چه دروزارت فرهنگ وارشاد  وچه درصداو سیما حضور وبه عنوان یکی از  افراد کلیدی تصمیم گیرنده نقش داشتید .ایا تلاشی کرده اید تا سفارش ها را از مسیر ابزاری اش خارج کنید ودرمسیر صحیح ان قرار دهید؟

هیچ وقت زیر بار این موضوع نمی روند که هزینه ای برای خلق اثری کنند که هیچ توجیهی ندارد .تنها کاری که ما می کنیم این است که  درقبال کار سفارشی ،اثر خوبی ارائه گردد.البته در جلساتی که ما شرکت می کنیم  برای تصمیم گیری درباره این موضوع نیست

خب البته می توانست از سوی شما مطرح شود .هرچند که پرسشی در خصوص عملکرد کانوناهنگسازان خانه موسیقی ازاقای تقی ضرابی به عنوان رئیس ان کانون درراستای بسترسازی مشارکت اهنگسازان جوان برای انجام اثار سفارشی کردیم.

من هم نمی دانم خانه موسیقی واقعا چه کار می کند.

محور پرسش ما این بود که چرا هیچ زمان فرصتی به اهنگسازان جوان داده نمی شود تا بصورت رقابتی درخلق اثار حتی سفارشی شرکت کنند که پاسخ رضایت بخشی نگرفتیم.

من هم خیلی حرف شما رازدم .تنها کاری که توانستیم با همکاری دکترریاحی انجام دهیم در جشنواره فجر  بخش مسابقه اهنگسازان جوان را برگزار وبرگزیدگان را تشویق کردیم .متاسفانه هیچ رویداد موسیقایی در این مملکت صورت نمی گیرد .الان ببینید ارکستر سمفونیک مادر چه وضعی ست؟این حرفهایی که می زنید ایده ال من است وهمیشه درمورد پتانسیل جوانها صحبت کردم ،ولی خبری نیست.من شهوت اجرای کار خودم راندارم به هرحال کار من ضبط می شود .ئلی من جوانان خلاق می بینم که وقتی کارشان ضبط نشود دل سرد می شوند.اگرشما به تبلیغات روزنامه ها نظری بیندازید می بینید تماما کنسرت های پاپ اند که تجاری تلقی می شوند.

ایا درخصوص حرفه اهنگسازی معتقدید که بایدهرزمان الهامی امد اهنگسازبه ساخت ان اقدام کند یا به اعتقاد بسیاری از اهنگسازان ازجمله ارون کوپلند (اهنگساز امریکایی/1990-1900)بایداهنگساز مانند یک کارمند ازصبح خودرامقید به نوشتن اثر کند؟

ریچارد اشتراوس گونه ی دیگری مطرح می کند.جایی که می گوید (من یک اهنگساز حرفه ای هستم ومی توانم در مورد هر چیز قطعه بسازم)من هم همین عقیده را دارم وبه الهام هم معتقدم،اما صحبت کوپلند هم مقداری زیاده روی است که صبح به صبح بلند شوید وقطعه بسازید، این امکان ندارد.

مقصوداز کلام کوپلند باید این باشد که اهنگساز باید خودرامقید به کارکردن کند.

این سخن یک حرف ابژکتیو واحساس درونی است که باید کار کنید ودرست است ،چاکوفسکی هم همین موضوع رادریادداشتهایش می گوید (هرصبح من باید اقلا سه ساعت اهنگسازی کنم)

شما چطور؟

من هرروز صبح بعداز پیاده روی مانند ورزش صبحگاهی ام دوساعت فقط تمرین پیانو می کنم ولی تا ایده ای نداشته باشم اهنگسازی نمی کنم.من به ملودی وتم اصلی خیلی اهمیت می دهم،ان بایددرذهن بماند.درسمفونی 16(هرمز)یک تم ایده فیکس وجودداردکه درذهن همیشه می ماند.من اهنگساز تماتیک وملودیک هستم.

درهمین راستا که تعلق خاطر بسیاری به نقش تم وملودی درخلق اثرداریدکاربرای شما مشکل می شود چراکه تمامی بار جاودانگی بر دوش ملودی می افتد تا ان ملودی درذهن شنونده باقی بمانددرغیر این صورت به بوته فراموشی رده می شود ولاجرم کلیت اثر نیز فراموش می شود  درحالی که ملودی های بسیارزیبا وماندگاری توسط اهنگسازان مطرح غربی ساخته شده است در این راستا شماچه نظری دارید ؟

فقط ملودی نه. تصنیف سازهای ما قطعات وملودی های زیبا دارند ولی یک چیزی کم دارند .بنابراین وقتی موسیقی پلی فونی است به غیر ازملودی عناصر دیگری هم دارد.

در سمفونی 16 ازچه عناصری بهره برده اید؟

ازتم های 6 اثر خودهرمز استفاده کردم که باتم های من ادغام می شوند .موومان اول ازتم های خودم وموومان دوم تم های هرمز رااوردم.

ایا اعتقادی هم به دستیابی به هارمونی ایرانی دارید ؟

من اعتقاددارم که موسیقی ایرانی به وسیله سلایق مختلف اهنگسازان می تواند هارمونیزه شود  واعتقادی به موضوع هارمونی ایرانی ندارم.

در بین موسیقی دانان سنتی ایران امروزه کدامیک موردتوجه تان است ؟

زیادشناختی ندارم.

برای نمونه حسین علیزاده؟

خوب است .کارهایش را زیا نشنیده ام.اقای علیزاده ولطفی هامونی رابامن کارکرده اند.

قطعه نی نوارا چگونه بررسی می کنید؟

قطعه ای نیست که من رابرانگیزاند از یک قطعه گلها بیشتر لذت می برم تا این سبک ازموسیقی.

اثار حسین دهلوی چطور؟

بله دوست دارم.درعین ساده بودن زیبایند ولی چندان عمیق نیستند.

شماقبلا اشاره کردید که به نواسازان سنتی ایرانی همچون محجوبی ،خالدی،وفادار و...نیز علاقه دارید؟

جوادلشکری ازنوازندگان خوب است. البته شیدا باکسی قابل مقایسه نیست.

پرویز یاحقی چطور؟

تصنیف سازضعیفی بود ولی ویولنیست خوبی بود.

تصنیف سازان بعدشیداوعارف راچگونه ارزیابی می کنید؟

مرتضی خان محجوبی،مهدی خالدی،جوادلشکری،همایون خرم،علی تجویدی،روح الله خالقی وکلنل علینقی وزیری بسیار خوب اند.

دربین اوازخانان ایرانی به کدامیک تعلق دارید؟

بنان،قوامی،محمودی خوانساری،گلپایگانی،ایرج

شجریان چطور؟

دوست دارم ولی تن صدایش رازیاد نمی پسندم.البته تکنیک اوازیش بالاتر ازبقیه است.

ازاهنگسازان کلاسیک نسل امروز چه کسی مورد تاییدتان است؟

مهیارتفرشی پورکه ایده هایش نو است وبهزادعبدی که موسیقی اش خیلی روان است.

شمادرژانر موسیقی گلهایی تنظیمات روح الله خالقی را نسبت به جواد معروفی چگونه ارزیابی می کنید؟

تنظیم وارکستراسیون جوادمعروفی رابیشتر می پسندم چون خالقی به دلیل انکه شاگرد وزیری بود سعی داشت موسیقی ایرانی راباساختارغربی منطبق کندکه دراین کارموفق نبود.ولی تنظیم های معروفی مانند هوای بهار است که ساده وروان بوده باروح تصانیف ایرانی بیشتر منطبق است.اوتصنیف ساز بزرگی بود .به نظرمن اثارپیانویی اش به غیراز ژیلا که مانند اتود بوده ارزش کارش راپایین اورده است .غیر این افراد کس دیگری نیامد که قادرباشد ملودی بسازد که درخاطربماند.

میان پیانونوازی محجوبی ومعروفی کدام را ترجیح می دهید؟

مسلما محجوبی ایرانی تر ولزخلاقیت بیشتری برخوردار بود .گرچه پیانونوازی ایرانی رازیادنمی پسندم.

با توجه به اینکه پیانویک ساز غربی برخوردار ازتوانایی بالاییست که بسیاری از اهنگسازان ونوازندگان اروپایی برای ان قطعات بسیار شگفت انگیز وتکنیکی نوشته واجرا کردند، ایادرمقایسه می توان این دست قطعات ایرانی برای پیانو را توجیه کرد؟

درست است ومن هم قبول دارم.ولی ویولن ایرانی وضعیتش فرق می کند ومن انرا دوست دارم .نوازندگی بدیعی، یاحقی، خالدی را می پسندم البته تجویدی راهم دوست داشتم گرچه تکنیک نداشت ولی درنوازندگی اش حس وجودداشت.همایون خرم درتصنیف سازی بهتر از نوازندگی بود.

نظرتان درمورد ابوالحسن صبا چیست؟

تمامی گروه های موسیقی اعم از سنتی وکلاسیک برای صبا احترام قائلند چون بسیار ادم خوبی بود وفردبسیار بامحبتی بود.ولی ازحیث نوازندگی واهنگسازی زیادبرجسته نیست.

درصورتی که تعدایی اثارجاودان ماندگار مانده است که اهنگسازان مختلفی ازجمله حسین دهلوی مبتنی برانها دست به خلق  اثاربزرگتری زدند.

خب به هرحال کسی که این همه سال ساز تدریس کرده است نباید بتواند چندتا ملودی بسازد.صحبت من این است صبا یک انسان والا ومعلم بزرگی بود ولی اورا نمی توان نوازنده برجسته ای بحساب اورد.

مالیم نظرشمارادرمورد برخی اهنگسازان ارکسترال ایران بدانیم.

لوریس چکناواریان ؛اهنگساز دو دوره است.یکی دوره جوانی من  .باتوجه به اینکه ایشان10 سال ازمن بزرگتر است  اودرکودکی الگوی من بود .اودردوره اول کارهایی مبتنی بر فولکلور ارمنی نوشته است،چون به اعتقاد من اثار فولکلور ارمنستان بسیار زیبا هستند.اثار دوره دوم واخیرش مبتنی بر خلاقیت توام با مدرنیته خاص خودش است.اثار اخیرش حاصل تجربه یک موسیقیدان بزرگ است.من برای اوخیلی احترام قائلم چون اولا رهبر خوبی است ،دوما کسی است که برای اهنگسازی هیچ زوری نمی زند.

ثمین باغچه بان.من ازثمین یکی دو کار به جز ؛بومی وار؛ بیشتر نشنیدم.اواهنگساز پرکاری نبود .توجه کنید کسانی بودند که بایک یا دواثر جاودانه شدند.ولی ان کارها خیلی موثر وازسطح بالایی برخوردار بوده اند وگرنه بایکی یادوکار معمولی نمی توان گفت اهنگساز.برای نمونه ناصحی بایکی یا دوکار نمی توان گفت اهنگساز مگراینکه کارهایش گم شده باشد وشناختی از انها نداشته باشیم.

نظرتان درمورد البوم رنگین کمان ثمین باغچه بان چیست ؟

نشنیدم. بومی وار،شلیل توسط ارکستر سمفونیک دو-سه باراجراشدکه کارهای خوب وقشنگی اند.من درتز دکترایم یکی از اثار ثمین باغچه بان را تحلیل کرده بودم.

هوشنگ استوار. استوار بزرگترین معلم هارمونی این مملکت است. اگر من شاگرد ایشان نبودم تصلا نمی توانستم وارد دانشگاه اروپا شوم. اواهنگساز بزرگیست ولی عیبش این است که اجازه نمی دهد کارهایش اجراشود وکسی نمی تواند به اونزدیک شود.

علیرضا مشایخی.ایشان استادبزرگیستواثار متفاوتی دارند واثار اخیرش که ملودی وتونال می نویسند رادوست دارم.خیلی از اهنگسازان بودند که نسبت به مدرنیته واوانگار بودنشان نرم شده اند مانند پندرسکی که کارهای اخیرش تونال وملودیک اند.

نادرمشایخی.چیزی ازایشان بجزلثری که بادف (فیه مافیه) اجراشدرانشنیده ام.که ان رااساسأ اهنگسازی نمی دانم.

علی رهبری.بااینکه کارزیادی ندارد ولی کارش خوب است.

ملیک اصلانیان.اهنگساز وفیلسوف برجسته ای بود.جایش خیلی خالیست .گرچه معلم خوب پیانو نبود ولی انسان والایی بود.

درحوزه مطالعه به چه موضوعاتی بیشتر علاقه دارید؟موسیقی خیلی وقت من راگرفته ولی خیلی دوست دارم مطالعه داشته باشم.

ایا نشریات موسیقی رادنبال می کنید؟

دردانشگاه نشریات راپیگیر هستم.

ازنشریات چه انتظاری دارید؟

که درهر شماره اش نت یک تصنیف قدیمی رامنتشر کند مانند مجله موزیک ایران دردوران گذشته.همچنین در هربار ، یکی از اثار اهنگسازان ایرانی راتحلیل کند مثلا هرباریکی ازاثارسمفونی من راتحلیل کند.

البته این کار روی اثار برخی از اهنگسازان ایرانی درشماره های قبلی گزارش موسیقی صورت گرفته است؛مثل بهزادرنجبران،احمدپژمان،فریدعمران.ولی گویاشمامجله های مارادنبال نکردید وازاین موضوع اطلاعی ندارید.

اگراین کارشده باشد خوب است ولی کارمن راکه تحلیل نکرده اید.

متاسفانه درایران واژه اهنگسازی را به جای کمپوزیسیون بکار می برند که معادل صحیحی نبوده مفهوم ان رابه درستی نمی رساند .بگونه ایست که هر نغمه سرا ونواساز  خودرااهنگساز می داند.ایابرای این موضوع شما معادلی دارید؟

من بارها گفته ام که افرادی مانند شیدا، همایون خرم،تجویدی و...رانواساز نواساز می دانیم.واهنگساز نیستند.اینکه ما درفارسی توانستیم کلمه درستی بکار بگیریم بخاطر اینست که زبان فارسی ،زبان تکنیکی نیست بلکه زبان شعر است.خیلی ازواژگان راسعی کردند معادل سازی کنند ولی نشد.

به نظرتان ترکیب بندی معادل مناسبی  برای اهنگسازی می تواند باشد؟

چون تاکنون استفاده نشده جانیفتاده است وگرنه شاید بهتر باشد.

شما نسبت به موسیقی پاپ انتقادات شدیدی دارید   ومعتقدید که سبب پایین اوردن سلیقه شنیداری مردم گردیده است .ایا این برداشت درست است؟

یکی ازاین عوامل ، برخی اثار بی کیفیت موسیقی پاپ است وگرنه مسائل اجتماعی، اقتصادی ،تربیتی و...همه مهم اند.

منظور پرسشمان در حوزه موسیقی است؛ایا اگر صرفأ موسیقی سنتی یا کلاسیک ارائه شود هرچندبدون کیفیت عامل مخربی نمی تواند باشد؟

قطعا افتضاح است.

بنابراین موضوع قابل اهمیت در اسیب شناسی می تواند عامل کیفیت مدنظرباشد نه ژانر موسیقی

من بارها به دفاع از موسیقی های دیگر اشاره کرده ام که شمادرموقعیت های مختلف نمی توانید سمفونی گوش کنید .ماسابقه موسیقی پاپ را از سالها قبل داشتیم که بسیار خوب بوده اند ،مثل محمدنوری، ویگن،ناهیدسرفراز،عارف که خواننده های درجه یک اند.

واروژان راچگونه ارزیابی می کنید؟

اهنگساز خوب وماندگاری بود.

ازاهنگسازان پاپ حاضر به چه اشخاصی نمره می دهید؟

فریدزولاندمیراث دار فرهنگ موسیقی  پاپ قدیم است.

هرچندشما دغدغه استفاده ازعناص موسیقی ایران در اثارتان راداریدوکاملا این موضوع دربسیاری ازاثارتان نموددارد،ازاینکه شمارا بعنوان اهنگساز پیرو فرهنگ غرب معرفی می کنند تایید می کنید؟

بله درست است.

درسمفونی پیامبر چه عناصری بکار گرفتیدکه می توانان را به سمفونی تان نسبت داد؟

تم های معمولا انیگماتیک ورازگونه ارائه وسعی کردم با دیدگاه موسیقایی خودم عارفانه وروان باشد.دربخش سوم زمانی که حضرت محمد به پیامبری مبعوث می شوند ازخودبی خود می شوم وسعی کردم این رانمایش بدهم وتم اصلی ان ایده فیکسی بوده که متاثر از جنبه روحانی است. بالاخره وقتی قرار است برای اسامی بزرگی کار کنیدمسئولیت سنگینی دارید.

شمابرای این سمفونی تلاشی نداشتید که ازفضای موسیقی عربی استفاده کنید؟

نه

به این دلیل  می پرسم که موریس ژار برای موسیقی فیلم محمدرسول الله ازتم های عربی عاریه گرفته است.

بله ان عربی است.ولی من مقدمه این سمفونی را با بادی های برنجی شروع می کنم وساز توبا دران را بعنوان عظمت بکار گرفتم .مدرنیته این اثر این است که تونیک یک جا نمی ایستدودائم درحال تغییر است .این سمفونی دردونسخه باکلام بصورت دکلمه وبدون کلام ارائه دادم .

احتمالا شمادرسال یک اثرسمفونیک می سازید .ایا این تعدادتاثیری بر افت کیفیت اثارتان هم دارد؟

من بهزور که نمی سازم.این موضوع را شما بایدبسنجید واگرمن احسای کنم یک قدم به عقب رفتم نمی سازم.

به نظر می اید که برخی اثارتان فضایی شبیه هم پیدا کرده اند  واتفاق تازه ای دراثار  پی درپی تان رخ نمی دهد؟

کارهای من شبیه نیستند وامضای خودم را دارم.

برخوردتان نسبت به نقداثارتان چگونه است ایا استقبال می کنید؟

من خیلی مایلم  که جلسه ای گذاشته شود واثری از من را پخش کنیم ودرموردش صحبت کنیم.

مسلما اگر کسی بخواهد این دست اثار را بررسی فنی کند لازم است دسترسی به پارتیتورداشته باشد.ایا شما در اختیار محققین می گذارید؟

بله

شما مدتی درکشور سوئد به تدریس نیز پرداختید .لطفادرمورد شیوه ی اموزش  وتمایزهایش بادیگر کشورها توضیح دهید؟

شیوه ی اموزش دانشگاهی سوئد با امریکا خیلی متفاوت بوده وپیچیده تر است.درسوئد اموزش بیشتر به شیوه ی حوزه ایست مانند اموزش قدیم ایران .شماتعجب می کنید که در برخی رشته ها ،تعداد استادها بیشتر از دانشجویان است ،چون به دانشجوخیلی اهمیت داده می شود ودانشجو اساتید مختلف دارد.

 شمادرانجا چه دروسی را تدریس می کردید؟

دروس هارمونی ، کنترپوان،اهنگ سازی ودرسی به نام ؛فرهنگ وجامعه؛درمورد موسیقی ایرانی تدریس می کردم.سوئد نیز مانند ایتالیا ،کشور اواز است ومن در انجا  اوازهای ایرانی از بنان ، گلپایگانی ، الهه و... پخش می کردم که خیلی تحت تاثیر تحریرهای اوازی قرار گرفته بودند ودانشجویان انها را نت نویسی می کردند.

 

  برگرفته از مجله گزارش موسیقی

اموزشگاه موسیقی فرهنگ و هنر کرج با مجوز رسمی درجه یک از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی

در لیست بهترین اموزشگاه های موسیقی کرج